کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی خودکشی را که در شانزده سالگی به او دست داده است این گونه توصیف می کنه:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم وش بشه ی زهر را برداشتم.....
کالین ویلسون که امروز نویسنده ی مشهوری است،وسوسه ی خودکشی را که در شانزده سالگی به او دست داده است این گونه توصیف می کنه:
وارد آزمایشگاه شیمی مدرسه شدم وش بشه ی زهر را برداشتم.....
رمان مومیایی
همه چیز خراب شود و همه نقشه هایم بر باد رود، عرق بر صورتم می نشیند. به اتاق می روم. کمد را باز می کنم و به چمدانم خیره می شوم. چمدانی که زیر انبوهی از وسایل مخفی شده. لبم را به دندان می گیرم تا بغضی که حتی وجود هم ندارد،نشکند. به پذیرایی برمی گردم. روی مبل می نشینم و چشمم را می بندم و اجازه می دهم زندگی ام مثل یک فیلم از ابتدا استارت بخورد و از مقابل اعصاب بینایی ام عبور کند. معده ام منقبض می شود.
رویای دویدن
در مورد جسیکا دختر16 ساله ای که عاشق دویدنه ولی در یک حادسه پای خود را از دست میدهد اما با تلاش دوستانش...
یوگنی آنگین
یوگنی، بچه خرپولی است که وقتی عمویش می میرد، برای سرکشی به ثروت او به روستایی می رود و آنجا با دختر زیبایی به نام تاتیانا برخورد می کند که خواهر زن دوست شاعرش است. طبعتا تاتیانا هم دل به یوگنی می دهد و دلبسته او می شود اما یوگنی
دکتر ژیواگو (بوریس پاسترناک)
داستان زندگی یک پزشک شاعر به اسم یوری ژیواگو که در واقع داستان جامعه روسیه در نیمه اول قرن بیستم است. ژیواگو و همسرش تونیا، بعد از ازدواج در جریان جنگ جهانی از هم دور می افتند
گتسبی بزرگ (اسکات فیتزجرالد)
این رمان برخلاف باقی کتاب های این فهرست که از همان اول کار میخکوبتان می کند، یک مشکل کوچک دارد؛ آن هم اینکه «گتسبی بزرگ» را اگر به عنوان یک داستان شاهکار دست بگیرید و توقع یک چیز فوق العاده را داشته باشید، متاسفانه رمان همین طور هی ناامیدتان می کند تا وقتی که به فصل آخر برسید
بلندی های بادگیر (امیلی برونته)
یکی دیگر از محصولات کارخانه ادبی برونته ها آن هم از طرف عجیب ترین و منزوی ترین خواهر از میان خواهران پریده رنگ برونته. این رمان داستان عشق آتشین هیتکلیف
غرور و تعصب (جین آوستین)
«این حقیقت را همه دنیا قبول دارند که مرد مجردی با ثروت مناسب، باید به دنبال همسر بگردد.» یک شروع خاص دیگر، برای یک عاشقانه کلاسیک. خانواده بنت چهارتا دختر دارند. همسایه جدیدشان
جین ایر (شارلوت برونته)
خودش یک تجربه عاشقانه وحشتناک داشت. زندگی اش هم همینطور بود. نه از دوران معلمی اش خیری دید و نه از نویسندگی اش. مثلا همین داستان را مجبور شد با یک اسم مستعار مردانه چاپ کند. معلوم است که وقتی همچین آدمی بخواهد رمانی درباره مشقت های عشق بنویسد، چی از آب درمی آید.
در جستجوی زمان از دست رفته (مارسل پروست)
توی این رمان بلند هفت جلدی، چندتا عشق و کلی جمله قصار درباره عشق هست، در جلد اول داستان دلدادگی شارل سوان به اودت را می خوانیم که شارل برای سر درآوردن از ماجراهای معشوق بی وفایش، ساعت ها زیر پنجره اودت می ایستد.
آنا کارنینا (لئو تولستوی)
«خانواده های خوشبخت همگی مثل هم خوشبختند ولی خانواده های بدبخت، هر کدام بدبختی مخصوص به خودشان را دارند.» این شروع غافلگیرکننده رمان است؛